شورش رابرت

شورش رابرت از خاندان براتیون،که در سال ۲۸۳ برعلیه شاه دیوانه و شاهزاده ریگار بود،زمینه ساز اتفاق های بعدی و «نغمه یخ و آتش»است که اگه اتفاق نمی افتاد ،خیلی از اتفاقات آینده نمی افتاد.پس سنجاقش میکنم که اگه میخوایید کتاب هارو شروع کنید ،آشنایی داشته باشید.پست های جدید پایین تره⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
بفرمایید ادامه مطلب.

شاه دیوانه در اوایل حکومتش،همراه با همسرش ریلا و پسرش ریگار👆

شاه دیوانه در اواخر عمرش 👆
همه چیز از زمان حکومت ایریس دوم معروف به شاه دیوانه،شروع شد.اون یک پسر به اسم ریگار و یک پسر کوچکتر به اسم ویسریس داشته.شاه دیوانه ،به دلیل اینکه ۶ ماه اسیر یک لر شورشی بود، و بچه هایش مرده به دنیا می آمدند،جنون گرفته بودتش و ۱۲ سال اولش همه چی خوب بود،ولی بعدش خراب شد.تنها کسی که میتونست خوشحالش کنه،جیمی لنیستر یکی از شوالیه ها بود.
پدر جیمی،تایوین لنیستر دست شاه بوده.جیمی خواهر دوقلویی به اسم «سرسی» داشته،که پدرش از بچگی با خودش آورده بودتش توی دربار به این امید که با ریگار ازدواج کنه.با این حال شاه دیوانه ،ترتیب عروسی پسرش رو با پرنسس الیا مارتل ،دختر پرنسس دورن میده.(مارتل ها به حاکم هاشون شاهزاده و شاهدخت میگفتند و ربطی به حکومت به هفت پادشاهی نداشت) تایوین هم از این که دخترش نتونست در آینده ملکه بشه،و این که شاه دیوانه پسرش رو شوالیه میکنه و نمیتونه بچه دار بشه تا وارثش باشه،کینه به دل میگیره و استفا میده ولی ایریس براش مهم نبود.(آها یه چیز بگم،همسر تایوین جوانا که دختر عمویش هم بود،با پرنسس دورن دوست بود،اونا قرار میزارن الیا با جیمی ، سرسی و اوبرین برادر الیا هم با سرسی ازدواج کنه ولی بعد از مرگ جوانا سر زایمان ،تایوین میزنه زیرش و خب پرنسس دورن هم بهش بر میخوره).مدت ها میگذره و الیا و ریگار صاحب دختری به اسم «رینیس»میشن.میگن ریگار جان رویا بین هم بوده.

خلاصه یه بنده خدای دیگه ای هم بوده به اسم لیانا استارک که با دوست برادرش ند،ینی رابرت براتیون نامزد کرده بود.اما لیانا بعد از اینکه متوجه میشود رابرت یه دختر حرومزاده به اسم میا استون داره،ازش بدش میاد و خودش راضی نبود.
برادر بزرگتر لیانا و ند، برندون با کتلین تالی نامزد بوده.یه مرد دیگه هم به اسم پیتر بیلیش بوده (که پیش تالی ها زندگی میکرده)که اونم عاشق کتلین بوده.این میره با برندون برای ازدواج با کتلین دوئل میکنه و شکست می خوره اما با خواهش کتلین،برندون زنده اش میزاره.از اون طرف خواهر کتلین،لایسا هم روی بیلیش کراش بوده و به خواهرش حسادت میکرد.(لایسا یه مدت نامزدی جیمی لنیستر بوده اما بعد از اینکه جیمی میره توی گارد شاهی،بهم میخوره)

شاهزاده ریگار تارگرین 👆
یه چیز بوده به اسم تورنومنت هارنهال که هرکی پیروز میشده ،یه تاج بهش میدادن که به عشقش بده.شاهزاده ریگار پیروز میشه اما تاج رو به الیا نمیده،بلکه به لیانا استارک میده.این کارش توهین به ۳ خاندانه استارک ،مارتل و براتیون بوده.
حدود یک سال بعد ،لیانا و ریگار ناپدید می شوند.جالب این جاست که پسر ریگار از الیا هم تازه به دنیا اومده بود.خلاصه برندون توی راه رفتن به عروسیش،متوجه میشه خواهرش رو دزدیدن و با پدرش میرن پیش شاه دیوانه و پارانویا دار و پسر ولیعهدش رو در صورت پس ندادن لیانا، تهدید به مرگ میکنن.اونم که دیوانه بوده، پدره رو میکشه و پسر رو مجبور به تماشا و بعد اونم میمیره.
سر همین اتفاق ،ند استارک یهویی تبدیل به رییس خاندانشون میشه و جای برادرش با کتلین ازدواج می کنه.همزمان این ازدواج ،لایسا هم با پدر خونده ند و رابرت(جان آرین )ازدواج میکند.رابرت عصبی که لیانا رو حق خودش میدونسته،با کمک استارک ها،تالی ها و ارین ها جهت یافتن لیانا شورش میکنه.از اون ور مارتل ها در ظاهر اعلام بی طرفی کردند ولی در باطن به ایریس دوم کمک میکردند.ریگار هم که میفهمه شورش شده،بر میگرده و چنتا نگهبان برای محافظت از لیانا توی برج شادی(در دورن) میزاره. ریگار در نبرد ترایدنت ، در یک گدار با لرد رابرت براتیون در نبردی افسانهای روبرو شد ، جایی که این دو در رودخانههای خروشان ترایدنت، دوئلی افسانهای داشتند . ریگار، با وجود زخمی کردن رابرت، با ضربهای سهمگین از پتک جنگی رابرت به سینهاش نقش بر زمین شد که یاقوتهای پوشیده شده در زره ریگار را به آب پاشید. در حالی که ریگار در رودخانه مرده بود، سربازان هر دو ارتش در آب به دنبال یاقوتها میگشتند. از آن زمان، این مکان گدار یاقوت نامیده شد.

همسر و فرزندان ریگار،الیا مارتل همراه با دخترش رینیس و پسر تازه متولد شده اش،اِگان.👆
بعد از مرگ ریگار،شورشیان به قصر حمله میکنند و ایریس که به وفاداری مارتل ها شک داشته،الیا و بچه هایش رو در صورت خیانت مارتل ها،توی قصر نگه میداره اما همسرش ریلا و پسرش ویسریس به دراگون استون فرار میکنند.ایریس فکر میکنه لنیستر ها طرفشن واسه همین دروازه رو باز می کنه اما میبینه که تایوین بهش خیانت کرده.بعدش میخواد با استفاده از آتش وحشی، کینگزلندینگ (پایتخت)رو نابود کنه تا واسه رابرت هیچی نمونه و به جیمی دستور میده که سر پدرش رو واسش بیاره اما جیمی برای نجات جان مردم،برخلاف تمام سوگند ها،شاه رو که بهش وفادار بوده قبل از اینکه مردم رو بده رو هوا،میکشه.بعدش هم میره روی تخت آهنین لم میده.بهرحال اون موقع ۱۷ سالش بوده دیگه.شورشیا شهر و قصر رو غارت می کنند و لورچ امور رینیس دختر ریگار رو،از زیر تخت پدرش میکشه بیرون و تا جایی که بمیره بهش چاقو میزنه.گرگور کلگین معروف به کوه،سر اگان رو به دیوارمیکوبه و به الیا تجاوز میکنه و بعدش اون روهم میکشتش.تایوین لنیستر برای جلب توجه رابرت ،دستور قتل رو داد اما با نوع قتل موافق نبود.در مورد رینیس نظرش این بود که باید اول آرومش میکرد و بعدش با بالش خفه اش میکرد.
کواین لنیستر برادر تایوین میگه:
- کوان لنیستر اینجا بود،زمانی که لرد تایوین جسد کودکان شاهزاده ریگار را، پیچیده شده در بالاپوش خاندان لنیستر، روبروی تخت آهنین قرار داد. با دیدن دختر میشد فهمید که شهدخت رینیس بوده، اما پسره...یک تکه جمجمه خونین که مغزش دیده میشد و صورتش از بین رفته بود، به همراه چند تار موی نقره ای رنگ. هیچ کدام از ما نتوانستیم خیلی به آن نگاه کنیم. تایوین گفت که آن شاهزاده اگان است، و همه ما قبول کردیم.
رابرت از دیدن الیا و رینیس و اگان که مرده بودن خوشحال میشه ولی دوستش و برادر لیانا،«ند»اعتراض میکنه ولی رابرت بهشون میگه«تخم اژدها » و ند هم خیلی ناراحت میشه.از این قضیه رابطه ند و رابرت بهم میخوره و حتی پدر خوانده هردو،ینی جان آرین هم نمیتونه پادرمیانی کنه.ند تنهایی میره لیانا رو پیدا کنه و وقتیبه دورن میرسه،همه سربازانش بجز هاوند ریدر کشته میشوند و موقعی میرسه که لیانا در حال مرگ بوده.(به دلیل نامعلومی)میگن لحظات آخری لیانا از ند قول گرفته:
بهم قول بده،ند.
نماد خاندان استارک👆
اون حرف هایی که بین لیانا و ند رد و بدل شده هم فقط همین هاوند ریدر میدونه.رابرت هم بخاطر اینکه مادر بزرگش تارگرین بوده و رگ ریشه تارگرینی داشته،شاه میشه.بعدش ند به رابرت میگه لیانا مرده و سوگ مرگ اون دوباره این دوتا رو یکی میکنه.بعدش ند لیانا رو میبره شمال و میره پیش برادر کوچکترش بنجمن و همسر و پسر تازه متولد شده اش.ولی خب تنها نبوده بلکه یه پسر نوزاد هم همراهش بوده.اون بچه رو پسر حروم زاده اش، معرفی میکنه. پسر مشروعش از کتلین هم،به افتخار پادشاه رابرت،«راب»می نامه و پسر همراه خودش رو، به افتخار پدر خوانده اش جان آرین که دست شاه شده شده بود،جان می نامه.

نماد خاندان مارتل 👆
حالا لابد میگید پس دورنی ها کجا بودند که باید بگم اونا اولش خیلی خشمگین بودند چون دورن اعلام بی طرفی کرده بودند ولی با وصاصت جان آرین،در ظاهر ختمه به خیر میشه ولی در باطن همشون کینه میگیرن از جمله اوبرین که فکر می کنه الیا بخاطر این مرد که ریگار بجای سرسی با الیا ازدواج کرده بود.

رابرت براتیون در سریال بازی تاج و تخت 👆
رابرت هم که نمیتونه تا ابد سینگل بمونه،برای متحد شدن با لنیستر ها ،با سرسی ازدواج می کنه ولی همون شب اول لیانا رو صدا میزنه و سرسی ازش متنفر می شود.جیمی هم اگرچه بخاطر اینکه سوگندش رو شکست باید کشته میشد، بخاطر تایوین زنده میمونه ولی شرافتش لکه دار میشه،همه تحقیرش میکنند،بهش لقب «شاه کش»رو میدن و خلاصه وعضش بد بوده.حالا هی توضیح میده،هی هیچکس گوش نمیده.از اون ور زن و پسر دوم شاه دیوانه که فرار کردند ،قاچاقی میرند به اسوس.اون جا ملکه ریلا،که باردار بوده دخترش «دنریس »رو بدنیا می آره و میمیره.اینم شد پایان داستان شورش رابرت و آغاز ترانه یخ و آتش...
بنظرتون دلیل کار ریگار چی بود؟یا اینکه دلیل اصلی شورش؟
خب دوستان در مورد این اتفاق تئوری زیاده،حتما نظرتون رو بگید و لایک و کامنت یادتون نره.